داستان مینی مال شبح مرداب
چهارشنبه, ۲۹ تیر ۱۴۰۱، ۰۵:۲۴ ب.ظ
داستان مینی مال شبح مرداب
نوشتۀ امیر نمازی (معلم نوشتن و نویسندگی خلاق)
همه چیز به مویی بند بود. تنها ۷ ثانیه فرصت داشت تا از آن جهنم سوزان فرار کند. با حرکتی اشتباه، بدنش از ۳۶ نقطه خورد میشد و حتی روحش هم بند بند به آسمان نمیرسید!
خودش را سفت در آغوش مادر، غرق کرد و درست در ششمین ثانیه اهرم را به سمت خود کشید. در آنی، با جرقههایی پشتسرهم دریچه روی کابین به سمتی پرتاب شد و او، با صندلی کمرپیچ، به هوا جهید و در میان شعله و حرارت زنده ماند! تا چشمانش را باز کرد، خودش را بیحرکت و عرقریز در دستگاه دید! آن اولین باری بود که خلبانی تازهکار، در مرحله شبیهساز جت جنگنده، اجکت میکند...!
۰۱/۰۴/۲۹