وبلاگ نوشته های امیر نمازی (معلم اول)

نوشته های ادبی، آموزش نویسندگی خلاق، تجربه ها، آموخته ها، داستان ها و هر چه با واژه عجین است

وبلاگ نوشته های امیر نمازی (معلم اول)

نوشته های ادبی، آموزش نویسندگی خلاق، تجربه ها، آموخته ها، داستان ها و هر چه با واژه عجین است

وبلاگ نوشته های امیر نمازی (معلم اول)

نوشتن، زیباترین حسی است که تا سالیان سال باقی می ماند. هرکس می تواند بنویسد اما هرکس نمی تواند نویسنده شود و اثر برجای بگذارد. این وبلاگ، تلاش دارد تا عشق و شور نوشتن و نویسندگی را در شما ایجاد کند، پرورش دهد و با تراشی، فردای ادبیات را پربارتر کند. بیایید ادبیات و نوشتن را صادقانه دوست بداریم...

آخرین نظرات

چمدان نوشتن شما!

دوشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۵۱ ب.ظ

 

چمدانی که همه فراموشش می کنند!!

یادداشتی از امیر نمازی

 

نوشتن و بعد نویسندگی، باید مثل چمدانی در دست شما باشد و همیشه و همه ‌جا آن را همراه داشته باشید! شاید از خواندن این جمله تعجب کرده باشید و یا با خودتان بگویید که بی ربط و معناست و رهایش کنید!

معنای این جمله را با شاهدی کوتاه، بازگو می کنم تا مطلب هر چه بهتر روشن شود و قبل از هر چیز پرسشی دارم. اگر چیز با ارزش و اهمیت و یا کاربردی داشته باشید که حتی در بیابان برهوت هم به کارتان بیاید، باید کنج گنجه ول ‌معطل باشد یا آن را داخل کیسه ای همیشه همراه داشته باشید؟

مسلم است که همیشه همراهتان خواهید داشت و یک لحظه از آن جدا نخواهید شد؛ نوشتن، همان چیز با ارزش در سراسر زندگی هنری و حقیقی شماست و هزار افسوس که برخی، آن را داخل چمدانی مهروموم و در تغییرات زندگی، گم و گورش می کنند. شک ندارم که این اتفاق را دست کم یکبار تجربه کرده اید و می دانید از چه می گویم.

سراسر زندگی مان پر از حادثه های ریز و درشتی است که اگر کمی غفلت کنیم، عین سونامی، روحیه هنری و هر چه مرتبط با آن است را با خود می برد و ما می مانیم و سایه مان و حس گم‌ شدگی که تمامی ندارد! یکی از آن‌ ها ازدواج است؛ دیگری تحصیلات دانشگاه یا مدرسه؛ گاهی مسافرت و مهاجرت؛ زمانی ترفیع شغلی و هزار و یک نمونه دیگر...

شاید این را برای اولین بار است که بازگو می کنم و آن، این است که من خودم هم یکبار اسیر این سونامی شدم و پنج سال، چمدان نوشتن و نویسندگی‌ام را گم کردم! آن روزها را به خوبی در یاد دارم: مترسکی که از زندگی هیچ لذتی نمی بُرد و هنوز در همان میدان مینی سیر می کرد که نیمه کاره رها شد! (داستان کوتاه آخر و مرتبط به سال ۹۱ یا ۹۲).

آن سونامی را جدی بگیرید و مقابلش قد علم نکنید که خوب بلد است بین شما و نوشتن و روحیه هنرمندی‌تان فاصله و شکافی بیندازد که با هیچ چیز پر نمی‌شود...

 

بسیاری از نویسندگان تازه کار و حتی چند سال کار کرده، با اولین توپ در کردن، نویسندگی را رها و به دنیای دیگر (ازدواج، شغل و.‌.) فرار می کنند و از یاد می برند که چه زجرهایی کشیدند تا جایگاه فعلی را داشته باشند. ایراد کار کجاست؟ بازمی گردم به ابتدای نوشته و آن چمدان زیبا!!

" نوشتن و بعد نویسندگی، باید مثل چمدانی در دست شما باشد و همیشه و همه‌جا آن را همراه داشته باشید! "

معنایش یعنی اگر شما ازدواج کردید، باید چمدان نوشتن و نویسندگی و هزار و یک تجربه‌ای که با خون دل به دست آوردید را همراهتان بیاورید؛ نه آن که جوگیر شوید و عروس بازی درآورید و نوشتن را موقت یا بای بای همیشه کنار بگذارید!!!

معنایش یعنی اگر شما شغل جدیدی یافتید یا ترفیع گرفتید، با اراجیفی مثل " وقت ندارم " ، " وقتم پره " و... که فقط بهانه اند تا بعدها به خودتان بدهکار نشوید، عطای نوشتن و نویسندگی را به لقایش ببخشید و با چهار بوسه کردن، در سکوت بروید!!

معنایش این است که بعد از فرزند دار شدن، شده شبانه سی دقیقه بیشتر بیدار بمانید یا داستان را با ذهن بنویسید، دستتان از چمدان نوشتن رها نشود و دغدغه جدید، حسرت فردایتان نشود و روزی نگویید که آری من یک روز نویسنده بودم... .

معنایش این است که اگر بادی شدید وزید و کیفتان را ناکوک کرد، چمدان نوشتن و نویسندگی‌تان را دو دستی بچسبید تا با خودش نبرد؛ نه آن که با اولین نسیم، آن را فراموشش کنید و حس پیروزمندانه بگیرید. بهترین داستان‌ها و نقطه شکوه نویسندگی، در کوران حوادث و سخت‌ترین روزها رقم خورده و این را به وضوح در زندگی نویسندگان نامدار می‌بینیم؛ اگر با اولین جرقه و باد مخالف که می تواند ازدواج باشد یا تغییر شغلی، قید نوشتن و نویسندگی و ردای پرشکوه نویسنده را می‌زنید، این حقیقت تلخ را باید بپذیرید که شما شاید نام نویسنده را در کنار نامتان یدک می کشیدید اما هیچ گاه شیفته آن نبودید و تنها، آمده بودید که چند روز سرگرم باشید و چند کاغذ پاره هم به نام خود داشته باشید.

از این دست نویسنده نماها کم نداریم و دست‌کم ده ‌ها نفر از آن ‌ها را دیده ‌ام که گاه با یک سخت ‌گیری، درست درنیامدن داستان یا مثال های بالا کنار رفته اند و امروز هم دیگر حتی جوهرکی هم در وجود ندارند!!

این تلنگر خوبی خواهد بود تا حتی در خاطرتان هم سعی کنید که رهگذر نویسندگی نباشید و نشوید؛ تا زمان دارید چمدان نوشتن و نویسندگی‌تان را دریابید و سفت بچسبید و جایی جای‌اش نگذارید...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی